www.teshnelab.com

این وبلاگ وابسته به سایت تشنه لب می باشد

www.teshnelab.com

این وبلاگ وابسته به سایت تشنه لب می باشد

اشعار شب چهارم محرم – روضه طفلان حضرت زینب(س)

برای مشاهده ی اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید...


چه وداعی چقدر جانسوز است

کربلا کرب والبکاء شده است

مادری پشت پرده ی خیمه

دست بر دامن دعا شده است

اشعار شب چهارم محرم  – روضه طفلان حضرت زینب(س) - وحید قاسمی

 

چه وداعی چقدر جانسوز است

کربلا کرب والبکاء شده است

مادری پشت پرده ی خیمه

دست بر دامن دعا شده است

**

گریه های حرم سؤالی شد

راستی بانوی قبیله کجاست

شیرِ مردانِ زینب کبری ....

...کمی آهسته ؛پس عقیله کجاست

**

سخت از پیله خیمه دل کندید

بال پروازتان تَقَلّا کرد

نام زهرا گره گشاتان شد

قسم عشق کار خود را کرد

**

گرگهای گرسنه ی این دشت

در کمینند با خبر باشید

این خلیفه پرستهای حریص

لاله چینند با خبر باشید

**

نوه ی مرتضی شدن جُرم است

خونتان را حلال می بینند

تازه اسلام نابتان را هم

زیر تیغ سؤال میگیرند

**

شعله های نفاق این مردم

از سقیفه زبانه میگیرد

جان زهرا به فکر خود باشید

پهلو ها را نشانه می گیرند

**

خونِ دل روزی علی کردند

پشت پا می زنند این مردم

کوفه را با مدینه فرقی نیست

بی هوا میزنند این مردم

**

کوچه وا میکنند با حیله

کینه فتوای لاله کوبی داد

تجربه گفت:اولین کوچه...

....در مدینه جواب خوبی داد

**

راستی،سمت حرمله نروید

شرح این درد، مو به مو مانده

به خدا حیف چشمهای شماست

چند تیری برای او مانده

 

وحید قاسمی

 

********************

 

اشعار شب چهارم محرم – روضه طفلان حضرت زینب(س) – احرامیان پور

 

اینان کم از دو لاله احمر که نیستند

از یاوران خوب تو کمتر که نیستند

 

هر چند نور چشم من اما عزیز تر....

....از حنجر بریده اصغر که نیستند

 

هر چند سرو قامت آنها قیامت است

هرگز به دلربایی اکبر که نیستند

 

گیرم شهید گشته ، فدای تو می شوند

در کربلا سیاهی لشگر که نیستند

 

با آنچه مادر از سفر شام گفته بود

در پیج و تاب و حادثه ، بهتر که نسیتند

 

احرامیان پور

 

*****************

 

اشعار شب چهارم محرم الحرام – روضه طفلان حضرت زینب(س)

 

تا هست خدا در دل من کرب و بلا هست

از درد غمت گریه بی چون و چرا هست

 

این دشت زیارتکده ی منظر توست

بی روی تو عالم همه در آتشِ آه ست

 

این قدر نگو یار نمانده ست و غریبم

تا دختر زهرا و ابر مرد خدا هست

 

تو تیغ بده تا که به طوفان غیورم

معلوم شود زینب تو مرده و یا هست

 

از هل مِن پر سوز تو فهمیده دل من

در قافله ی نیزه سواران توجا هست

 

هر هاجر خونین جگری هدیه ای آورد

ای کعبه من حال بگو نوبت ما هست؟

 

تو ناز نفرما که بمیرند به پایت

یک گوشه ی چشمی که کفن پوش دوتا هست

 

من کار به برگشت پسرهام ندارم

خوش هستم از این که دو نفس با تو مرا هست

**

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفاً اطلاع دهید

 

********************

 

اشعار شب چهارم محرم  – روضه طفلان حضرت زینب(س) – حسن لطفی

 

از زبان امام حسین(ع):

 

چگونه آب نگردم کنار پیکرتان

که خیره مانده به چشمم نگاه آخرتان

 

میان هلهله ی قاتلانتان تنها

نشسته ام که بگریم به جسم پرپرتان

 

چه شد که بعد رجزهایتان در این میدان

چه شد که بعد تماشای رزم محشرتان

 

ز داغ این همه دشنه به خویش می پیچید

به زیر آن همه مرکب شکسته شد پرتان

 

شکسته آمدم اینجا شکسته تر شده ام

نشسته ام من شرمنده در برابرتان

 

خدا کند که بگیرند چشم زینب را

که تیغ تیز نبیند به روی حنجرتان

 

میان قافله ی نیزه دارها فردا

خدا کند که نخندد کسی به مادرتان

 

و پیش ناقه ی او در میان شادی ها

خدا کند که نیفتد ز نیزه ها سرتان

 

حسن لطفی

 

*******************

 

اشعار شب چهارم محرم – روضه طفلان حضرت زینب(س) - سعید توفیقی

 

حضرت عاطفه لطف تو اگر بگذارد

 دل آیــینه ای ام قصــد تقــرب دارد

 آسمانم همه ابری است ، تماشایش کن

 «نه» نگو چون به تلنگر زدنی می بارد

 

حرفم این است که لطمه به غرورم نزنی

دست رد بر جگــر تنگ بلــورم نزنی

 

مهلتی تا که کنــار تو تلالــؤ بکنم

با دل سوخته ات بیعتی از نو بکنم

نذر کردم که به اندازه ی وسعم آقا!

همه هستی خود نذر سر تو بکنم

 

دو پســر نزد تو با چشـــم ترم آوردم

دو جگر گوشه ز جنس جگرم آوردم

 

هر دو بر گوشه ی دامان شما ملتمس اند

بر در خانه ی احساس شما ملتمس اند

در دل کوچکشان عشق شما می جوشد

تا که گردند به قربان شما ملتمس اند

 

هر دوتا شیر مرا با غم تو نوشیدند

از شب پیش برای تو کفن پوشیدند

 

حضرت آینه بگذار سرافراز شوم

در شعاع کرمت بشکُفم و باز شوم

تپش ام کند شده مرحمتی کن آقا!

تا به پایان نرســم بازهم آغاز شوم

 

این حریصان شهادت ز پی نان توأند

هر دو از روز ازل دست به دامان توأند

 

پیش از آنی که بیایند تفأّل زده اند

عطر بر پیرهن و شانه به کاکل زده اند

یک دهه فاطمیه گریه به زهرا کردند

تا که بر دامن تو چنگ توسل زده اند

 

سعید توفیقی

 

********************

 

اشعار شب چهارم محرم  – روضه طفلان حضرت زینب(س)وحید قاسمی

 

فتوا

 

 تا صوت قرآن از لب آنها می آید

 کفرِ تمام نیزه ها بالا می آید

 

 دجال های کوفه درحال فرارند

 دارد سپاه زینب کبری می آید

 

 سدّ سپاه کفر را درهم شکستند

 تکبیرهای حضرت سقا می آید

 

 انگار که زخم فدک سر باز کرده

 ازهرطرف فریاد یا زهرا می آید

 

 - خون علی گویان عالم را بریزید-

 ای دشنه ها، تازه ترین فتوا می آید

 

 آداب جنگ کربلا مثل مدینه است

 چون ضربه هاشان سمت پهلوها می آید

 

 ای نیزه داران، نیزه هاتان را مکوبید

 روز مبادا،عصرعاشورا می آید

 

 خون گلوشان خاک را بی آبرو کرد

 آسیمه سربا طشت خود یحیی می آید

 

 ای تیغ های کند، با تقسیم سرها

 چیزی از آنها گیرتان آیا می آید؟

 

 این اولین باریست که از پشت خیمه

 دارد صدای گریه ی آقا می آید

 

 زینب بیا از خیمه ها بیرون، که تنها

 با دیدن تو حال آقا جا می آید

 

وحید قاسمی

 

*******************

 

اشعار شب چهارم محرم– روضه طفلان حضرت زینب(س) – وحید قاسمی

 

 مادر شهید

 

 بغض نگاه خسته تان،ای مسیح من

 مانند سنگ ؛شیشه ی قلب مرا شکست

 دار و ندار زندگیم نذر خنده ات

غصه نخور،که ارتش زینب هنوز هست

**

 در راه پاسداری آیین کردگار

 عمریست در کنار شما ایستاده ام

 این بچه های دست گلم را زکودکی

 من با وضو و حب شما شیر داده ام

**

 سرمست باده های طهورایی توأند

 شمشیر دست هر دوشان تیز و صیقلی است

 پروانه وار منتظر اذن رفتنند

 رمز شروع حمله شان ذکر یا علیست

**

 ای پادشاه- تا تو رضایت دهی- ببین

 سربند یاعلی به سرخویش بسته اند

 برفوت و فن نیزه و شمشیر واقف اند

 چون پای درس ساقی لشگر نشسته اند

**

 عباس گفته: خواهرمن!مرحبا به تو

 این مردهای کوچک تو، شیرشرزه اند

 مبهوت سبک جنگ و رجزهایشان شدم

 شاگردهای اول پرتاب نیزه اند

**

 گفتم به بچه های عزیزم که تا ابد

غمگین زخم سینه ی یک یاس پرپرم

 تا آخرین نفس به عدو تیغ می زنید

 با نیت تلافی سیلی مادرم

**

 در آزمون صبر و محن، مادر شما

 با نمره ی قبولی تان گشت رو سپید

 در دفتر کرامت من دست حق نوشت

ای دختر شهید، شدی مادر شهید

 

وحید قاسمی

 

**********************

 

اشعار ماه محرم - اشعار شب چهارم - حسن لطفی

 

از زبان امام حسین:

 

دوباره در دل من خیمه‌ی عزا نزنید

نمک به زخم من و زخم خیمه‌ها نزنید

 

شکسته‌تر ز منِ پیر دیگر اینجا نیست

مرا زمین زده است اکبرم، شما نزنید

 

برای آنکه نمیرم ز شرم مادرتان

میان این همه لبخند دست و پا نزنید

 

خدا کند که بگوید کسی به قاتلتان

فقط نه اینکه دو بی‌کس، دو تشنه را نزنید

 

که در برابر چشمان مادری تنها

سر دو تازه جوان را به نیزه‌ها نزنید

 

حسن لطفی

 

*******************

 

اشعار ماه محرم - اشعار شب چهارم محرم - روضه طفلان حضرت زینب(س)

 

قامت کمان کند که دو تا تیر آخرش

یک دم سپر شوند برای برادرش

 

خون عقاب در جگر شیرشان پر است

از نسل جعفرند و علی این دو لشکرش

 

این دو ز کودکی فقط آیینه دیده اند

آیینه ای که آه نسازد مکدرش

 

واحیرتا که این دو جوانان زینب اند

یا ایستاده تیر دو سر در برابرش؟

 

با جان و دل دو پاره جگر وقف می کند

یک پاره جای خویش و یکی جای همسرش

 

یک دست,گرم اشک گرفتن ز چشم هاش

مشغول عطر و شانه زدن دست دیگرش

 

چون تکیه گاه اهل حرم بود و کوه صبر

چشمش گدازه ریخت ولی زیر معجرش

 

زینب به پیشواز شهیدان خود نرفت

تا که خدا نکرده مبادا برادرش ...

 

زینب همان شکوه که ناموس غیرت است

زینب که در مدینه قرق بود معبرش

 

زینب همان که فاطمه از هر نظر شده است

از بس که رفته این همه این زن به مادرش

 

زینب همان که زینت بابای خویش بود

در کربلا شدند پسرهاش زیورش

 

گفتند عصر واقعه آزاد شد فرات

وقتی گذشته بود دگر آب از سرش

 

سید حمید رضا برقعی

 

********************

 

اشعار ماه محرم - اشعار شب چهارم محرم - روضه طفلان حضرت زینب(س)

 

همچون غریبه با من دلخسته تا مکن

طفلان خواهرت ز سر خویش وا مکن

 

یکبار می شود که فدای غمت شوند

حالا که وقتش آمده چون و چرا مکن

 

دو نوجوان زینب و این قتلگاه تو

بی بهره ام ز قافله ی کربلا مکن

 

یک عمر بوده ام همه جا در کنار تو

سهم مرا ز سفره ی سرخت جدا مکن

 

یکبار کار من به تو افتاد یا اخا

رد قسم به عصمت خیرالنساء مکن

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد